أنت غير مسجل في منتدى الإحسان . للتسجيل الرجاء إضغط هنـا

آخر 10 مشاركات
الأذكار           بسم الله توكلت على الله ولا حول ولا قوة إلا بالله           
العودة   منتدى الإحسان > الصوتيات والكتب > الانشاد والشعر الاسلامي

الانشاد والشعر الاسلامي كل ما يختص بالشعر والأدب الصوفي من قصائد في المديح النبوي

إضافة رد
أدوات الموضوع
انواع عرض الموضوع
قديم 12-07-2011
  #1
omar faruk
محب فعال
 
تاريخ التسجيل: Dec 2011
المشاركات: 52
معدل تقييم المستوى: 14
omar faruk is on a distinguished road
افتراضي رد: شرح اول ١٨ بيت المثنوي المعنوي لمولانا جلال الدين الرومي قدس سره

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش



شرحه شرحه شرحهء نی از نوا
یعنی هست او از نیستانش جدا
چون نیستان اصل و جای نی بود
مسکن و مأوای وصل وی بود
کی توان از درویش گیرد قرار
بر امید وصل گرید زار زار
گر ز اصل خویش دور افتد کسی
بر فراق حال خود گرید بسی
طالب ایّام وصل خود شود
همچو پرتو سوی اصلش می رود
مقصد ما زین نی و زین نیستان
بهر روپوش است از چشم حنان
آنچه ما گفتیم از نی از صدا
وز فراق و اشتیاق و وز نوا
وز طلب وز جستجوی یار خویش
وز وصال و هجرت دلدار خویش
این همه صورت بود معنی جداست
جملگی اوصاف مردان خداست
نی چه باشد صورت اشباحشان
وان نیستان عالم ارواحشان
اصلشان چون بحر و ایشان قطره اند
همچو شمس است اصل و ایشان ذرّه اند
هر یکی چون جزء از اصل کلند
لیک تا محبوس قید این این گلند
از برای وصل اصل خود فغان
می کنند و تاب نارند یک زمان
قطره بر دریا همیشه طالب است
عشق در دریا وجودش غالب است
ذرّه هم خورشید را جویان بود
مهر اندر دلش رخشان بود
جزء سوی کلّ خود در جستجوست
خاصه جزوی کان ز عکس نور اوست
این مثال و این نظایر ابتر است
یا چنان بی مثلیی کوزان سر است
وین قیاس و رنگ بر بی رنگ چون
ناقص است چون میشود این راست چون
من نگویم لیک عشق اندر جهان
خویش را در هر صور کرده عیان
گاه خورشید و گهی اختر شود
گاه دریا و گهی گوهر شود
گاه معنیّ و گهی صورت شود
این همه سرمايهء حیرت شود
اعتبارات ظهوراتست بین
از تجلّی هم در آن و هم در این
ورنه او در قید و در اطلاق هم
در محلّ انفس و آفاق هم
برتر است و نیست ساکن در مکان
تاب اجلالش کجا دارد جهان
عاشق بیچاره اندر جستجو
می دود اندر پی او کو به کو
گاه در حسن و ملاحت جویدش
گاه نطق است و فصاحت گویدش
گاه دریا گاه قطره خواندش
گاه مهر و گاه ذرّه خواندش
گاه سوی جمع محفل می رود
اشک خون از دیده اش باران شود
او به هر جا می رسد نالان شود
گاه در صحرا و در کُه می دود
همچو مولانا که شد نالان عشق
گفت حالش را به خوشحالان عشق
omar faruk غير متواجد حالياً  
رد مع اقتباس
قديم 12-07-2011
  #2
omar faruk
محب فعال
 
تاريخ التسجيل: Dec 2011
المشاركات: 52
معدل تقييم المستوى: 14
omar faruk is on a distinguished road
افتراضي رد: شرح اول ١٨ بيت المثنوي المعنوي لمولانا جلال الدين الرومي قدس سره

من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هر کسی از ظنّ خود شد یا رمن
از درون من نجست اسرار من



عشق در عاشق چو جلوه سر زند
خان و مان و هستیش ویران کند
شور می افزاید اندر مستیش
می بسوزاند سراسر هستیش
عاشق از بود خودش خالی شود
زاری و قوتش همه حالی شود
هر چه گوید از بیان حال خویش
وز وصال و دوری و امثال خویش
آن نوای عشق باشد نی ویست
چون صدای بانگ و نای نی نی است
گر بداند ور بگرید زار زار
نیست اندر دست عاشق اختیار
در میان جمع خاص و بزم عام
نالد و گرید بهر جا و مقام
آنکه خوشحال است داند حال چیست
از کجا می آید این آواز کیست
جانب آواز او خوش می دود
طالب بانگ و صدای او شود
آنکه بدحال است و نادان بطر
با هوای نفس گشته همچو خر
هوش با آواز او کی آردش
چون صداهای دگر پنداردش
بر صدا و گفت خود آن بد اساس
می کند آواز مردان را قیاس
بین ای دو خلقشان حق کرده سد
تا نبینند راه ارشاد و رشد
همچنانکه کافران سرمدی
مکر گفتند معجزات احمدی
صورت و معنیّ آیات نبی
حصر می کردند بر قول نبی
از سر افطار و از جهل و عُما
هزل می گفتند قرآن خدا
چون کلام حق ز حق نشنوده اند
زین سبب گمراه سرمد بوده اند
اولیا نایب مناب انبیاست
آنچه می گویند ز اسرار خداست
گفت ایشان جمله اسرار حق است
آنکه از حق نیست گوید احمق است
چشمشان و نطقشان و گوششان
جمله از اسرار حق دارد نشان
روز بی یبصر و بی ینطق شنو
تا نباشد در کرّی گوشت گرو
ناله ای کاید برون از سرّ او
جملگی رمزی است از اسرار هو
رو بپوشان جان من این چشم و گوش
خاک کن در چشم این احساس هوش
چشم دیگر گوش دیگر پیش آر
با حس و با هوش دیگر شو تو یار
تا ز سرّ جان جان آگه شوی
در دلی اسرار نطقش بشنوی
ورنه با این چشم و حسّ بی صفا
کی توان دانست سرّ اولیاء
مولوی رمزی از این اسرار گفت
دُرّ این معنی بنطق خویش سفت
omar faruk غير متواجد حالياً  
رد مع اقتباس
قديم 12-07-2011
  #3
omar faruk
محب فعال
 
تاريخ التسجيل: Dec 2011
المشاركات: 52
معدل تقييم المستوى: 14
omar faruk is on a distinguished road
افتراضي رد: شرح اول ١٨ بيت المثنوي المعنوي لمولانا جلال الدين الرومي قدس سره


سرّ من از نالهء من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست



تن ز جان مستور نبود در جهان
لیک نبود رسم کس را دید جان
عالمی معنی کجا بینی کجا؟
همچو در تن جان بی چون و چرا
گر چه پنهان نیستند از همدگر
لیک جان ناید به صورت در نظر
خلق عالم جمله بر تن می تنند
نسبت افعال بر تن می کنند
این نمی دانند کان تن آفل است
همچو آلت اندران جان فاعل است
خاصه آن جزئی که در قید بدن
پاک باشد دامنش از لوث تن
اتصالی بی کم و کیف و نشان
هست جان را در نهان با جان جان
لطف جان را نیست کنج چند و چون
در بیانش چون توان آورد چون؟
در جواب سائلانش مصطفی
همچنین فرمود از وحی خدا
هست روح از امر ربّ کردگار
اینقدر از سرّ جان کرد آشکار
چون که ایشان را مسلّم شد جواب
با نبی دیگر نکردند این خطاب
این جواب از بهر عامه مهمل است
شرح جان از امر رمزی مجمل است
لیک پیش عارفان و صادقان
زین هویداتر نباشد شرح آن
هر کسی کو عاشق است و صادق است
ذوق این وجدان مر او را لایق است
دیدن امر از سر عشق است و حال
نه خیال و گفتن است و قیل و قال
هر که او را آتش عشقش نسوخت
دیدهء خود را ز خودبینی ندوخت
گرد هستی از نهاد خود نرفت
بر در کهف فنای خود نخفت
از دماغش برنشد گند منی
تا ابد درماند در قید منی
آتش عشق ار نسوزد مرد را
بر نیارد از دمارش گرد را
کی توان با جان جان باقی شود
از شراب بزم جان ساقی شود
عشق بین که آتش به مولانا فروخت
سر به سر خاشاک هستیّش بسوخت
از درگه اسرار بانگ نی گشاد
بانگ نائییّ همه آتش بخواند
خودیّ خویشتن بی خود بماند
شرح این معنی به این ابیات داد
omar faruk غير متواجد حالياً  
رد مع اقتباس
قديم 12-07-2011
  #4
omar faruk
محب فعال
 
تاريخ التسجيل: Dec 2011
المشاركات: 52
معدل تقييم المستوى: 14
omar faruk is on a distinguished road
افتراضي رد: شرح اول ١٨ بيت المثنوي المعنوي لمولانا جلال الدين الرومي قدس سره

آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد



جلوهء عشق است کاندر گُل فتاد
شورش عشق است در بلبل فتاد
سایه عشق است در عالم فتاد
مایهء عشق است در آدم فتاد
چرخ از عشق است کو دوّار شد
خاک از عشق است کو وقّار شد
زآتش عشقست کبرفروخت
شورش عشق است کان پروانه سوخت
بحر از عشق است گریان آمده
باغ از عشقست خندان آمده
عشق در هر جا به رنگی سر زند
صورت اضداد را پیدا کند
غیرت عشق است گشته جلوه گر
آمده پیدا برنگی هر صور
باطن و ظاهر همه عشقست و عشق
اوّل و آخر همه عشقست و عشق
هر کجا شوری که دیدی عشق بین
هر کجا سوری که دیدی عشق بین
گر صدایی بشنوی از عشق دان
ور کسی را بگروی از عشق دان
بشنو از نی نغمهء آواز عشق
تا چه گوید شرح سرّ و راز عشق
نی نوای دوری جانان زند
نی صدای شوق عشق جان زند
نی الیف عاشقان بی نواست
نی حریف آشنایان خداست
نی خدا را آشنایی می کند
رهروان را ره نمایی می کند
نی رفیق هر که از یاری جداست
نی شفیق آن که پامال جفاست
نی فزاید پرده هایش دردها
عاشقان را بردرّاند پرده ها
omar faruk غير متواجد حالياً  
رد مع اقتباس
إضافة رد

مواقع النشر (المفضلة)


الذين يشاهدون محتوى الموضوع الآن : 1 ( الأعضاء 0 والزوار 1)
 

تعليمات المشاركة
لا تستطيع إضافة مواضيع جديدة
لا تستطيع الرد على المواضيع
لا تستطيع إرفاق ملفات
لا تستطيع تعديل مشاركاتك

BB code is متاحة
كود [IMG] متاحة
كود HTML معطلة

الانتقال السريع

المواضيع المتشابهه
الموضوع كاتب الموضوع المنتدى مشاركات آخر مشاركة
الكوكب الساطع للحافظ جلال الدين السيوطي شاذلي المكتبة الرقمية 1 11-21-2012 10:14 PM
تصوير سينمائي للقدس عام ١٨٩٦ م عبدالقادر حمود ركن بلاد الشام 2 11-18-2012 11:56 PM
اول ١٨ بيت المثنوي المعنوي لمولانا جلال الدين الرومي قدس سره omar faruk الانشاد والشعر الاسلامي 2 12-08-2011 09:46 AM
الإمام جلال الدين السيوطي عبدالقادر حمود السِــيرْ وتـراجم أعــلام الإســـلام 2 05-15-2009 05:39 PM
وقفات مع النفس لجلال الدين الرومي ابوعبدالله رسائل ووصايا في التزكية 7 01-29-2009 03:21 AM


الساعة الآن 08:46 PM




جميع المواضيع و الردود المطروحة لا تعبر عن رأي المنتدى بل تعبر عن رأي كاتبها

Powered by vBulletin® Copyright ©2000 - 2025, Jelsoft Enterprises Ltd. TranZ By Almuhajir